امتحان بابا و کمکهای بیدریغ تو
امروز دوشنبه ست و الان ساعت 12.24 سلام الان که من دارم این مطلب رو مینویسم تو داری بستنی میخوری و سیدیتو نگاه میکنی . دیشب بابایی میخواست برای امتحان امروز درس بخونه و تو هم خیلی همکاری کردی . بابایی رفت تو اتاق خواب که راحت درس بخونه تو هم رفته بودی پیشش و همه جزوه و کاغذاش رو خط خطی کردی و انقدر از سروکولش بالا رفتی که دیگه من بردمت بیرون تا با هم یه کم خرید کنیم بابایی کالسکه تو گذاشت تو حیاط و رفتیم وقتی برگشتیم دوباره تلافی 1 ساعت نبودنتو کردی اما خودمونیما بابایی خیلی باحوصله ست و دوست داره ما هم خیلی دوسش داریم مگه نه . الانم اومدی اینجا دیگه باید بیام پیشت وگرنه منو میکشی دوستت دارم
نویسنده :
مامان امیرحسام
12:32